به گزارش شهرآرانیوز، اگر تا بحال عشقی، میهمان وجود شما شده باشد ممکن است ناخوداگاه، دست بر قلبتان بگذارید و از حضور چنین احساس شاعرانهای با خود بگویید «قلبم عاشق شده است» و ناگزیر ذهن به کلمات و گفتوگوهای عاشقانه سوق داده میشود و درباره «قلبِ عاشق» ادبا و شعرا و نویسندگان، قلم فرساییها کردهاند که البته، حق هم دارند؛ اما باید گفت بر روی این عبارت دو کلمهای، پژوهشهای علمی نیز صورت گرفته و دانشمندان به رابطه وجود عشق و قلب سالم مشکوک شدند تا بدانند چه رازی میان عشق و سلامت قلب وجود دارد که از این رهگذر علمی، نتایج جالب و شگرفی به دست آمده است. به بهانه روز جهانی قلب در ۲۹ سپتامبر مصادف با هفتم مهرماه، ما نیز با چند کارشناس در این حوزه صحبت کردیم و دیدیم قلبی که محبتی را به دوش میکشد کارکرد بهتری دارد و وظیفه خون رسانی را بهتر انجام میدهد.
فاطمه ایرجی، مشاور و زوج درمانگر، عشق را فقط یک احساس نمیداند بلکه آن را فرایندی پیچیده در حوزههای علمی، روانی، اجتماعی و معنوی تعریف میکند که هم رشد دهنده است و هم ویران کننده و کیفیت آن است که تعیین کننده سلامت روان و جسم در قلب و مغز است.
این متخصص نقشه برداری مغزی بیان میکند: «از نظر علوم شناختی، نخستین ارگانی که تحت تاثیر عشق فعال میشود مغز است. وقتی انسانی عاشق میشود، ابتدا مغز درگیر میشود و بعد عملکرد هورمونهای مربوط به این احساس، در قلب خود را نشان میدهد. شاید جالب باشد بگویم بیشتر مراجعانی که این روزها به کلینیک مراجعه میکنند دچار شکست عشقی شدهاند که این مسئله در نقشه مغزی آنها به خوبی دیده میشود. ناحیهای در مغز به نام «ونترال تگمنتال» وجود دارد که وقتی فرد شکست عشقی میخورد فعال میشود، ناحیهای از مغز است که در افراد معتاد هم فعال است و ترشح دوپامین را به دنبال دارد که منجر به ایجاد احساس لذت، انگیزه و وابستگی میشود، دقیقا همان احساسی که در مصرف مواد مخدر به فرد معتاد دست میدهد. شاید به همین دلیل است فردی که دچار شکست عشقی میشود درمانش از اعتیاد سختتر است چرا که در عشق، هم قلب، هم مغز و هم تمام جوارح بدن درگیر میشود و به سختی، به حالت اولیه و نرمال برمیگردد.»
ایرجی اشارهای هم به عشق ناسالم و تاثیر آن بر مغز و قلب میکند و میگوید: «در اسکن مغزی، قسمتی که مربوط به محرکهای قضاوت است فعالیت خود را کم میکند و فرد عاشق، نمیتواند درست و نادرست را به راحتی از یکدیگر تشخیص دهد و وجوه منفی رفتاری فردی که به آن متمایل شده را، یا نمیبیند یا برایش کمرنگ و بی اهمیت جلوه میکند. البته عشق سالم، به مرور زمان، هورمونها را تعدیل میکند ولی در عشق ناسالم این احساسات، سطح سلامت بدن را تحت تاثیر قرار میدهد و فرد دچار نوسانات خلقی، جسمی و کاهش کارکرد مناسب قلب و مغز میشود. عشق ناسالم میتواند زلزله و انقلاب درونی در بدن ایجاد کند، زلزلهای که از مغز شروع میشود، سیستم عصبی را تحت فشار میگذارد و در ادامه به قلب و تمامی اندام بدن میرسد و فرد ممکن است دچار بیماریهای جسمی شدیدی شود.»
لابد دیدید افرادی که عشق و محبتی در دل دارند شاداب و پرانرژی هستند و برای رسیدن به اهدافشان در تمامی بخشهای زندگی سر از پا نمیشناسند و راحتتر، از کنار مسائل سخت عبور میکنند که این دیدهها به گفته مهدی آگاه، پژوهشگر و مشاور خانواده ریشههای علمی و پزشکی دارد و پژوهشها نشان دادند عشق، بر سلامت قلب و بیماریهای جسمی اثرگذار است.
آگاه در این رابطه میافزاید: «برای بسیاری از ما عشق، فقط یک تجربه احساسی و عاطفی است، اما پژوهشهای علمی نشان دادند عشق و محبت میتواند مستقیماً بر کارکرد قلب و سیستم گردش خون تاثیر بگذارد. به عنوان مثال در تحقیقی که سال ۲۰۲۳ توسط موسسه ملی بهداشت NLM با موضوع «ارزیابی کیفیت رابطه و رابطه زندگی در زوجین با بیماری قلبیعروقی» انجام شده است، نتایج این پژوهش نشان داده است عوامل اجتماعی با کیفیت زندگی پس از رویداد قلبی مرتبط هستند. به عنوان مثال، سلامت عملکردی در بیماران مبتلا به بیماریهای قلبیعروقی که مجرد، اجتماعی منزوی، تنها و دارای حمایت اجتماعی ادراکشده پایین هستند، دیرتر اتفاق میافتد و بهعکس افراد بیماری که از حمایت اجتماعی ادراک شده، وضعیت تأهل و احساس رضایت از رابطه و حداقل خصومت در تعاملات زوجی برخوردارند بهبودی سریعتری دارند و در واقع اثر کیفیت زناشویی تقریباً معادل تأثیرات رژیم غذایی و ورزش بر نتایج بیماریهای قلبیعروقی و مرگومیر است.»
این مشاور خانواده و نوجوان بیان میکند: «اگرملموستر بخواهیم نگاه کنیم وقتی که انسان عاشق میشود یا در یک رابطه پر از مهر و محبت قرار میگیرد مغز شروع به ترشح موادی مثل دوپامین، سروتونین و اکسیتوسین میکند که هر کدام از اینها کارکردهایی دارند. مثلاً دوپامین حس لذت و انگیزه ایجاد میکند و انرژی و شوق آدمی را افزایش میدهد مانند همان حسی که فرد در روزهای اول عاشقی تجربه میکند. سروتونین، منجر به افزایش تعادل روحی و آرامش میشود و اضطراب طبیعی بدن را کاهش میدهد. اکسیتوسین نیز همان هورمون معروف به عشق است که وظیفهاش در سیستم مغزی، ایجاد و تقویت احساس صمیمیت، اعتماد و پیوند عاطفی و اجتماعی است و به همین دلیل مثبتاندیشی در این افراد را ما بیشتر میبینیم.»
آگاه نتیجه این تغییرات هورمونی را باعث فعالتر شدن سیستم عصبی پاراسمپاتیک میداند و ادامه میدهد: «سیستم عصبی پاراسمپاتیک مسئول آرام کردن بدن ماست که نتیجه این تغییرات هورمونی، کاهش ضربان قلب، فشار خون و آرام شدن تنفس را به دنبال دارد. درست مثل زمانی که فرد وقتی دست کسی را که خیلی دوستش دارد میگیرد حس میکند همه چیز آرامتر است و از نظر فیزیولوژیکی این آرامش باعث میشود عروق خونی گشادتر شود، خون راحتتر در بدن جریان پیدا میکند و فشار روی دیواره رگها کاهشی میشود و این فرایند در طول مدت احتمال بروز حمله قلبی را کمتر میکند.»
به گفته این پژوهشگر سلامت و خانواده وقتی ما دچار استرس و یا تنهایی مزمن هستیم بدن ما بیشتر در حالت منفی قرار دارد، یعنی ضربان قلب تندتر میزند، فشار خون بالاتر میرود و ترشح زیاد کورتیزول را به همراه خواهد داشت که عدم تعادل در ترشح این هورمون احتمال بروز سکته و بیماریهای قلبی را افزایش میدهد.
آگاه به یک یافته جالب پژوهشی دیگر اشاره میکند و میگوید: «جالب است بدانید یکی از نمونههای علمی در رابطه عشق و قلب، وجود سندرمی به نام «سندرم قلب شکسته» است؛ در این حالت فرد پس از ضربه عاطفی شدید مثل از دست دادن عزیز یا شکست عشقی، واکنشی شبیه سکته قلبی، درد سینه، تنگی نفس و ضعف شدید کارکرد قلب را نشان میدهد و دلیل این موضوع، ترشح ناگهانی حجم زیادی از آدرنالین و هورمونهای استرسزاست که برای مدتی عضله قلب را ضعیف میکند. این یافته علمی نشان میدهد احساسات ما تا چه حد میتوانند واقعی و اثرگذار باشند و سلامت جسم را تحت تاثیر خود قرار دهند.»
اثرات گفته شده تا اینجای گزارش به زعم آگاه صرفا به عشق رمانتیک محدود نمیشود و این یافتههای علمی در عشق والد به فرزند، دوستیهای صمیمانه و حتی عشق معنوی یا پیوند با یک گروه اجتماعی و هر آنچه که چنین اتفاقاتی را در بدن رقم بزند صادق است. به طور مثال با کسی که دوستش دارید بخندید یا وقتی فرزند خود را در آغوش گرفتید یا هر لحظهای که حس خوبی به آن دارید را تجربه کنید، در این لحظات نه تنها روان شما آرامتر است بلکه قلبتان هم سالمتر میتپد.
این پژوهشگر تاکید میکند: «آنچه باید بگویم این است که قلب ما، فقط یک عضو برای پمپاژ مکانیکی نیست. قلب، احساسات ما را زندگی میکند. اگرچه داروها و درمانهای پزشکی ضروری هستند، اما گاهی یک رابطه پر از مهر، یک کلمه محبتآمیز یا آغوش امن میتواند کاری کند که هیچ دارویی قادر به انجام آن نیست. پس بهتر است عشق را کمی جدیتر بگیریم؛ چه در روابط خانوادگی، چه در دوستیها، چه در روابط عاشقانه. عشق نه تنها روان ما را آرام میکند بلکه یکی از بهترین داروهای طبیعی برای قلب ما است.»